جدول جو
جدول جو

معنی کوچک دل - جستجوی لغت در جدول جو

کوچک دل(چَ / چِ دِ)
خوش خلق و دردمند که به همه کس اختلاط گرم کند. (آنندراج). ملایم و سلیم. (ناظم الاطباء) :
دلا بزرگی کوچک دلان به جای خود است
اگر بزرگ بود آسمان برای خود است.
کاظم کاشی (از آنندراج).
، غمناک و مهموم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوچک تر
تصویر کوچک تر
خردتر، اندک تر
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ سَ)
دهی از دهستان رودبنه که در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع است و 361 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چِ شِ مَ حَلْ لِ)
دهی از بخش گوران که در شهرستان شاه آباد واقع است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ دِ)
جبان. (یادداشت مؤلف). ترسنده. کبک زهره. رجوع به کبک زهره شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
کفش... اصطلاح کفشدوزان، مقابل کفش بزرگ پا. کفشی که از اندازۀ طبیعی و معمولی کوچکتر باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
خرد شدن، کم وسعت و کم حجم شدن، کم وسعت و کم حجم شدن، اندک گشتن، موردتوهین قرار گرفتن. خفیف شدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ دِ)
نازک دلی. (غیاث). کوچک دل بودن. حالت کوچک بودن دل:
سهل باشد عشق اگر بر خاک بردارد مرا
مهر از کوچک دلی بسیار شبنم را نواخت.
صائب (از آنندراج).
ز خلق خوش به سر جا می دهندت غنچه سان هر دم
زوالی نیست با کوچک دلی بالانشینی را.
شفیع اثر (از آنندراج).
رجوع به کوچک دل شود، بی رحم و ترحم نیز نوشته اند. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
خرد شدن، کم وسعت و کم حجم شدن، اندک گشتن، مورد توهین قرار گرفتن، خفیف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
کند فهم کم هوش کور دل: مدار چشم ازین کور باطنان انصاف که گشته است بعنقا هم آشیان انصاف. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
((~. شُ دَ))
کوتاه و تنگ شدن، حقیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
ليتقلّص
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
Shrink
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
rétrécir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دل مرغ، از انواع انگور، ترسو، بزدل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
restringersi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
หดตัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
encolher
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
schrumpfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
kurczyć się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
сокращаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
зменшуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
سکڑنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
ছোট হয়ে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
kupungua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
krimpen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
küçülmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
縮む
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
收缩
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
להתכווץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
줄어들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
menyusut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
encoger
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوچک شدن
تصویر کوچک شدن
सिकुड़ना
دیکشنری فارسی به هندی